معنی خند و تند در لغت نامه دهخدا

ترت مرت. زیر و زبر. تاخت و تاراج. پراکنده. پریشان، بزیان آمده، نقصان رسیده. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) :، از صرصر فنا همه گشتند تار و مار، وز تندباد قهر اجل جمله خند و تند.، شمس فخری

معنی خند و تند در فرهنگ لغت هوشیار

تاخت و تاراج، پریشان

معنی خند و تند - جستجوی لغت در جدول جو

خند و تند

لغت نامه دهخدا

خند و تند

فرهنگ لغت هوشیار

خندوتند

زیر و زبر، پراکنده، پریشان، تار و مار

فرهنگ فارسی عمید

اند و دند

(اَ دُ دَ)

بمعنی تار و مار که زبر و زیر باشد و هم پاشیده و پراکنده باشد. (از هفت قلزم بنقل از یادداشتهای لغت نامه). و رجوع به اندوند شود

لغت نامه دهخدا

تند و خند

(تَ دُ خَ / تُ دُ خُ)

تار و مار که زیروزبرشده و ازهم پاشیده باشد. (برهان). تار و مار و زیر و زبر و سرنگون و ازهم پاشیده. (ناظم الاطباء). تند و خوند. رجوع به مادۀ بعد شود

لغت نامه دهخدا

کند و مند

(کَ دُ مَ)

از قبیل توابعند یعنی خراب و ویران و کنده شده. (فرهنگ رشیدی) :
کدام باره که نفکند زنده پیل تو شاه
کنون رسوم دیار است و کندومند اطلال.
عنصری (دیوان چ قریب ص 204).
رجوع به کندمند شود

لغت نامه دهخدا

لند و لند

(لُ دُ لُ)

غر و غر. رجوع به لندلند و لندیدن شود

لغت نامه دهخدا

گند و مند

(گَ دُ مَ)

هر چیز خراب و فاسد و معیوب.
- امثال:
هر جا که گند و مند است، مال من دردمند است. (امثال و حکم دهخدا ج 4 ص 1913)

لغت نامه دهخدا